تحلیل بنیادی چیست ؟

یکی از مسیرهای حرفه‌ای شدن در بازار سرمایه، تحلیل و بررسی دقیق سهام می‌باشد. تحلیل بنیادی، که به آن تحلیل فاندمنتال نیز گفته می‌شود، به همراه تحلیل تکنیکال، یکی از مورد تائید‌ترین و پرکاربردترین روش‌های بررسی سهام در بازار سرمایه است.

هر سرمایه‌گذاری که به دنبال شروع معاملات در بازار سرمایه، به ویژه بورس، می‌باشد، نیاز دارد که اصول و مفاهیم مربوط به این عرصه را به صورت جامع و دقیق مطالعه و یادگیری کند.

یکی از مسیرهای حرفه‌ای شدن در بازار سرمایه، تحلیل و بررسی دقیق سهام می‌باشد. تحلیل بنیادی، که به آن تحلیل فاندمنتال نیز گفته می‌شود، به همراه تحلیل تکنیکال، یکی از مورد تائید‌ترین و پرکاربردترین روش‌های بررسی سهام در بازار سرمایه است.

در این مقاله، به تفصیل به تحلیل بنیادی پرداخته و شما را به مفاهیم و اصول اساسی این روش آشنا می‌کنیم. بنابراین، تا انتهای این مقاله، با ما همراه باشید تا از اطلاعات مفیدی در زمینه تحلیل بنیادی بهره‌مند شوید.

تحلیل فاندامنتال چیست؟

تحلیل فاندامنتال، یا به عبارتی دیگر تحلیل بنیادی، یک مجموعه از فعالیت‌هایی است که به بررسی تغییرات ارزش سهام در بازار سرمایه در دوره زمانی بلندمدت می‌پردازد و به عنوان یک ابزار تصمیم‌گیری اساسی برای خرید یا فروش سهام در آینده شناخته می‌شود. این نوع تحلیل با تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی، ترازنامه‌ها، گردش پول، و سایر اسناد و اطلاعات موجود در دسترس عموم، به منظور بررسی و تجزیه و تحلیل سلامت مالی یک شرکت انجام می‌شود. با این حال، این نوع تحلیل ممکن است از دیگر اطلاعات و عوامل نیز تاثیر بگیرد.

تحلیل فاندامنتال به عنوان یک ابزار تصمیم‌گیری حیاتی، به ما اجازه می‌دهد تا با اعتماد به اصول و مفاهیم مرتبط، شرکت‌های قوی را از شرکت‌های ضعیف تشخیص دهیم. این ابزار به ما این امکان را می‌دهد که شرکت‌هایی که ارزش واقعی سهام آن‌ها در حال افزایش یا کاهش است را تشخیص داده و از آنجا تصمیم‌های مالی و سرمایه‌گذاری مناسب برای آینده انجام دهیم.

روش‌های انجام تحلیل بنیادی و انواع رویکردها:

در تحلیل بنیادی، دو رویکرد متداول وجود دارد. این دو رویکرد به ترتیب به نام‌های رویکرد بالا به پایین و رویکرد پایین به بالا شناخته می‌شوند.

  1. رویکرد بالا به پایین:

   در این رویکرد، تحلیلگر ابتدا به تجزیه و تحلیل اقتصاد جهانی و عواملی که بر آن تأثیر می‌گذارند پرداخته و سپس به اقتصاد داخلی کشور و عوامل مانند نرخ ارز، تصمیمات سیاسی که بر اقتصاد کشور تأثیر می‌گذارند و دیگر متغیرها توجه می‌کند. سپس، تحلیلگر به بررسی صنعت‌های مختلف کشور می‌پردازد و صنعتی را که با توجه به شرایط اقتصاد کلان و اقتصاد کشور شرایط مطلوب‌تری را دارد، انتخاب می‌کند. در انتها، شرکت‌های فعال در این صنعت و نقش و جایگاه هر یک از این شرکت‌ها در زنجیره تأمین صنعت مورد بررسی قرار می‌گیرد و سپس عملکرد مالی این شرکت‌ها از طریق تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی منتشر شده بررسی می‌شود.

  1. رویکرد پایین به بالا:

   در این رویکرد، تحلیل به ترتیب به شکل معکوس انجام می‌شود. ابتدا یک شرکت به لحاظ عملکرد و سودآوری بررسی می‌شود، سپس صنعتی که این شرکت در آن فعالیت می‌کند، مورد بررسی قرار می‌گیرد و در نهایت تأثیرات عوامل اقتصاد داخلی و جهانی بر روی صنعت و شرکت مورد نظر مورد بررسی قرار می‌گیرد.

هر دو رویکرد به عنوان ابزارهای مفیدی در تحلیل بنیادی شناخته می‌شوند و به تصمیم‌گیران سرمایه‌گذاری کمک می‌کنند تا تصمیمات منطقی و بر پایه تحلیل دقیقی را در خصوص سرمایه‌گذاری در سهام بگیرند.

اصول اساسی تحلیل بنیادی:

برای آموزش تحلیل بنیادی، تمام معامله‌گران باید درک اساسی از نحوه عملکرد این روش داشته باشند. موارد زیر فاکتورهای اساسی هستند که باید هنگام تحلیل بنیادی در نظر گرفته شوند:

  1. درآمد شرکت:

   این سوال مهم است که درآمد کلی شرکت چقدر است؟

  1. رشد و سودآوری:

   آیا شرکت در حال رشد است و سودآوری دارد؟

  1. بدهی‌ها:

   آیا شرکت بدهی‌های خود را به موقع پرداخت می‌کند یا در وضعیت بدهکاری قرار دارد؟

  1. نرخ گردش مالی:

   نرخ گردش مالی شرکت چقدر است؟ این موجب می‌شود تا مشخص شود که شرکت به چه اندازه قادر به تأمین وجوه نقدی برای فعالیت‌های روزمره خود است.

  1. مدیریت:

   آیا مدیران شرکت به خوبی از کارمندان و منابع شرکت مراقبت می‌کنند؟

تمام این عوامل به تعریف یک ارزش ذاتی عددی می‌پردازند که می‌تواند با قیمت فعلی سهام یک شرکت مقایسه شود تا مشخص شود آیا ارزش سهام بیش از حد تخمین زده شده است یا کمتر. تحلیل بنیادی با تمرکز بر این موارد به ما کمک می‌کند تا تصمیمات سرمایه‌گذاری منطقی‌تری بگیریم و از ترازنامه‌های مالی شرکت‌ها بهره‌بری بهتری داشته باشیم.

ارزش ذاتی چیست؟

در تحلیل بنیادی، یکی از مفاهیم مهمی که به آن پرداخته می‌شود، مفهوم ‘ارزش ذاتی’ (Intrinsic Value) است. این مفهوم به معنای سنجش ارزش حقیقی یک دارایی است و به ما نشان می‌دهد که قیمت فعلی یک دارایی یا سهم نمایانگر ارزش حقیقی آن نیست.

ارزش ذاتی به وسیله مدل‌های پیچیده مالی یا با محاسبه قیمت فعلی معامله سهام می‌تواند محاسبه شود. در واقع، این ارزش به ما نشان می‌دهد که یک دارایی یا سهم در حال حاضر به چه ارزشی معامله می‌شود و آیا این ارزش از دیدگاه مالی منطقی و منطبق با شرایط و ویژگی‌های آن دارایی است یا نه.

به عبارت دیگر، ارزش ذاتی به ما کمک می‌کند تا بفهمیم آیا یک دارایی یا سهم به نسبت زیادی ارزش‌آفرینی کرده است و قیمت آن از حد ارزیابی شده بالاتر است یا آیا ارزش حقیقی آن در واقع پایین‌تر از قیمت فعلی آن است. به این ترتیب، ارزش ذاتی به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تصمیمات مالی منطقی‌تری را در خصوص سرمایه‌گذاری در دارایی‌ها بگیرند.

بُعدهای تحلیل بنیادی سهام

تحلیل بنیادی سهام از سه بُعد اساسی تحلیل اقتصاد کلان، تحلیل صنعتی و تحلیل شرکتی تشکیل می‌شود. در ادامه، هر یک از این بُعدها توضیح داده شده و شاخص‌های کلیدی آن‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.

  1. تحلیل اقتصاد کلان:

   در تحلیل اقتصاد کلان، عواملی که بر وضعیت اقتصاد جهانی و ملی تأثیر می‌گذارند بررسی می‌شوند، زیرا این عوامل بر اساس صادرات، رقابت قیمتی، و در نهایت، سود سهام تأثیر می‌گذارند. مهمترین شاخص‌های مورد بررسی عبارتند از:

   – نرخ تبدیل ارز: که بر قدرت خرید و درآمد‌ها تأثیر می‌گذارد.

   – جی‌دی‌پی (تولید ناخالص داخلی): برای اندازه‌گیری میزان تولید کالاها و خدمات در یک اقتصاد استفاده می‌شود.

   – نرخ اشتغال: که نشان می‌دهد تا چه میزان از توان بالقوه یک اقتصاد استفاده می‌شود.

   – تورم: که افزایش قیمت‌ها در سطح کلان را بررسی می‌کند، و از جمله شاخص‌های مورد استفاده «شاخص قیمت مصرف‌کننده» (CPI) است.

   – نرخ سود: که نرخ سود شرکت‌ها را بررسی می‌کند و در نهایت تأثیری بر قیمت سهام دارد.

   – کسری بودجه: میزان کسری بودجه نیز تأثیر مستقیم بر نرخ سود و به‌تبعیت بر قیمت سهام دارد.

   – چرخه‌های تجاری: که الگوهای رونق و رکود در اقتصاد را بررسی می‌کند. معمولاً، سود سهام در انتهای دوره رونق کاهش می‌یابد و در دوره رکود افزایش می‌یابد. این عامل در بعد صنعت نیز بررسی می‌شود.

تحلیل بنیادی با توجه به این عوامل به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تصمیمات سرمایه‌گذاری منطقی‌تری در زمینه سهام‌ها بگیرند.

  1. تحلیل صنعت:

در تحلیل بنیادی، سرمایه‌گذاران به بررسی جذابیت کل صنعت و قابلیت رشد آتی آن می‌پردازند. مهمترین عوامل مورد بررسی در این بُعد عبارتند از:

حمایت دولت:

   صنایع می‌توانند تحت تأثیر حمایت دولت و سیاست‌های اقتصاد دستوری قرار بگیرند. به عنوان مثال، در کشورهایی مانند روسیه، دولت به صنایع مرتبط با منابع طبیعی و تولید نفتی حمایت می‌کند.

مشتریان:

   برای برخی کسب‌و‌کارها، تعداد مشتریان کم یک نشانه مطلوب نیست زیرا از دست دادن هر مشتری به طور قابل ملاحظه‌ای درآمد را کاهش می‌دهد.

احتمال ضرر کسب‌و‌کار:

   احتمال ضرر کسب‌و‌کار به تهدیداتی اشاره دارد که ممکن است از دسترسی آن صنعت به اهداف مالی‌اش مانع شوند. ریسک‌های تجاری در صنعت می‌توانند تأثیر مستقیمی بر فروش شرکت‌های فعال در آن صنعت داشته باشند.

چرخه‌های صنعت:

   صنایع را معمولاً در دو دسته تقسیم‌بندی می‌کنیم: صنایع چرخه‌ای و صنایع تدافعی. صنایع چرخه‌ای در دوره‌های رونق عملکرد خوبی دارند و در دوره‌های رکود، ضعیف عمل می‌کنند. به عنوان مثال، صنایع مترتبط با ساخت و ساز در دوره‌های رونق ساختمانی معمولاً عملکرد خوبی دارند، در حالیکه در دوره‌های رکود، کاهش می‌یابند.”

۳. تحلیل شرکت:

قبل از بررسی صورت‌حساب‌های مالی یک شرکت، مهم است که به جنبه‌های کیفی آن توجه کنیم. تحلیل بنیادی به اصول و مزایای سهام یک شرکت می‌پردازد. در این بخش، به موارد کیفی و مهم مرتبط با شرکت که سرمایه‌گذاران باید آنها را در نظر بگیرند، می‌پردازیم:

مزیت رقابتی:

   مزیت رقابتی یکی از مهم‌ترین عوامل برای موفقیت دائمی یک شرکت است. توانایی یک شرکت در حفظ مزیت رقابتی در مقابل رقبا به شدت تأثیرگذار است. برخی مثال‌های مزیت رقابتی شامل نام تجاری معروفی مانند پپسی و غلبه بر بازار رایانه‌های شخصی توسط مایکروسافت است. مزیت رقابتی موجب می‌شود که شرکت بتواند در طولانی‌مدت سودآوری خود را حفظ کند.

مدیریت:

   نحوه مدیریت یک شرکت بسیار مهم است. مدیریت کیفیت و تجربه‌ی افرادی که در کنترل عملکرد شرکت هستند، تأثیر زیادی بر عملکرد و موفقیت شرکت دارد. مدیریت ضعیف ممکن است موجب شکست کسب‌وکار شود.

اندازه بازار و حجم شرکت:

   اندازه بازار و حجم شرکت نیز نکته‌ای مهم در تحلیل بنیادی است. یک شرکت که بزرگ‌ترین بازار را در اختیار دارد، معمولاً قدرت بیشتری در تعیین قیمت‌ها و کاهش هزینه‌ها دارد. این مسئله به مفهوم صرفه‌جویی مقیاسی معروف است.

مرحله توسعه شرکت:

   شرکت‌ها معمولاً در یکی از پنج مرحله توسعه قرار دارند: استارت‌آپ، گسترش، رشد انفجاری، بلوغ و رکود. تحلیل مرحله توسعه شرکت به شما کمک می‌کند تا درک بهتری از وضعیت کنونی و آینده‌ی شرکت داشته باشید و به تصمیم‌گیری مناسب برسید.

تحلیل بنیادی

مدل کسب و کار:

   مدل کسب و کار به شما می‌گوید که شرکت چگونه درآمد تولید می‌کند. این مدل می‌تواند ساده باشد، مانند یک رستوران که از فروش غذا درآمد می‌کند، یا پیچیده‌تر مثل شرکت‌های فناوری که از مدل کسب‌وکاری پیچیده‌تر برخوردارند. مدل کسب‌وکار شرکت باید درک شود تا بتوانید میزان درآمد و سودآوری آینده آن را پیش‌بینی کنید.

حاکمیت شرکتی:

   حاکمیت شرکتی به سیاست‌گذاری‌ها و ساختارهایی اشاره دارد که مسئولیت‌ها و روابط بین مدیریت، عوامل اجرایی و سهام‌داران را تعریف می‌کنند. این سیاست‌گذاری‌ها به همراه قوانین و مقرراتی که در اساسنامه شرکت درج شده، به حفظ شفافیت مالی و احترام به حقوق سهام‌داران کمک می‌کنند.

رشد و رقابت:

   تحلیل رشد مشتریان و رقبا در صنعت می‌تواند به شما نشان دهد که شرکت در آینده چقدر قادر به رشد خواهد بود و به چه میزان با رقبا رقابت می‌کند. این مسائل مهمی هستند زیرا رقابت فشاری بر قیمت‌گذاری و سودآوری شرکت ایجاد می‌کند.

قوانین و مقررات:

   در برخی صنایع، وجود قوانین سنگین و مقررات ممکن است فضای کسب‌وکار را محدود کند. در مواردی حتی دولت‌ها ممکن است تعیین کنند که چقدر سود شرکت‌ها می‌توانند کسب کنند. این قوانین و مقررات می‌توانند به معاملات سرمایه‌گذاری در یک صنعت جذابیت را کم کنند.”

با توجه به موارد کیفی مطرح شده در تحلیل بنیادی، سرمایه‌گذاران می‌توانند بهترین تصمیم‌ها را برای سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها بگیرند.

ارزش‌گذاری سهام در تحلیل بنیادی

ارزش‌گذاری سهام در تحلیل بنیادی به منظور تعیین ارزش واقعی یک سهم و تخمین پتانسیل رشد آن انجام می‌شود. این ارزش‌گذاری می‌تواند به چند روش مختلف انجام شود:

  1. ارزش‌گذاری مبتنی بر دارایی‌ها (Asset-Based Valuation): در این روش، ارزش سهام بر اساس دارایی‌های شرکت محاسبه می‌شود. این دارایی‌ها می‌توانند شامل دارایی‌های جاری (مانند نقد و سرمایه‌گذاری‌ها) و دارایی‌های ثابت (مانند املاک و تجهیزات) باشند. ارزش دفتری سهام نیز در این روش در نظر گرفته می‌شود. این روش معمولاً برای شرکت‌هایی که دارایی‌های قابل دسترس و محسوس دارند، مناسب است.
  2. ارزش‌گذاری با استفاده از ضرایب (Comparable Company Analysis): در این روش، سهام با توجه به ضرایب مالی نسبت به عملکرد مالی شرکت‌های مشابه در صنعت ارزیابی می‌شوند. این ضرایب معمولاً شامل نسبت قیمت به درآمد، نسبت قیمت به سود عملیاتی، نسبت قیمت به سود خالص و نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/E ratio، P/EBITDA، P/Net Income، P/Book Value و غیره) می‌شوند. این روش بر اساس مقایسه با شرکت‌های مشابه در بازار صورت می‌گیرد.
  3. ارزش‌گذاری مبتنی بر تخمین جریان‌های وجه نقد (Discounted Cash Flow – DCF): در این روش، ارزش سهام بر اساس جریان‌های وجه نقد آتی شرکت تخمین زده می‌شود. ابتدا جریان‌های وجه نقد در آینده بر اساس تخمینات می‌شوند، سپس با استفاده از نرخ تخفیف مناسب به ارزش حال نسبت داده می‌شوند. این روش معمولاً به عنوان یکی از روش‌های دقیق‌تر ارزش‌گذاری مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  4. ارزش‌گذاری مقایسه‌ای (Relative Valuation): در این روش، ارزش سهام با توجه به نسبت‌های مالی شرکت به دیگر شرکت‌ها در صنعت تعیین می‌شود. این روش معمولاً برای ارزیابی شرکت‌هایی با بازار مشابه و نیاز به تخمین سریع ارزش سهام استفاده می‌شود.

تحلیل بنیادی

تمام این روش‌ها نیاز به دسترسی به اطلاعات مالی دقیق و مناسب دارند و تحلیل‌گران بر اساس شرایط و نیازهای خود برای ارزش‌گذاری سهام، یکی از این روش‌ها را انتخاب می‌کنند. همچنین، ترکیبی از این روش‌ها نیز برای بهترین تخمین ارزش سهام ممکن است مورد استفاده قرار گیرد.

مزایای تحلیل بنیادی

مزایای تحلیل بنیادی در سرمایه‌گذاری و انتخاب سهام به وضوح قابل توجه هستند. در زیر تعدادی از این مزایا را بیشتر بررسی می‌کنیم:

  1. مناسب برای سرمایه‌گذاری بلندمدت: تحلیل بنیادی برای سرمایه‌گذاری‌هایی که به مدت طولانی در بازار حضور دارند بسیار مناسب است. این روش به سرمایه‌گذاران این امکان را می‌دهد که روند‌های اقتصادی و عوامل موثر بر شرکت‌ها را به طور دقیق‌تر پیش‌بینی کنند و سهامی را انتخاب کنند که با توجه به نیازها و اهداف خود برای سال‌ها مناسب خواهند بود.
  2. شناسایی شرکت‌های ارزشمند: تحلیل بنیادی به سرمایه‌گذاران این امکان را می‌دهد که شرکت‌هایی با دارایی‌های ارزشمند، ترازنامه قوی، سود ثابت و سایر ویژگی‌های مثبت را شناسایی کنند. این شرکت‌ها معمولاً به عنوان سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت جذاب مورد نظر هستند.
  3. درک عمیق از کسب‌وکار: تحلیل بنیادی به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از کسب‌وکار شرکت‌ها پیدا کنند. این درک شامل تأثیرگذارترین عوامل بر سود و درآمد شرکت‌ها، رقبا، صنعت، وضعیت مالی و مدیریت شرکت می‌شود. این نوع درک به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری در مورد سرمایه‌گذاری خود بگیرند.
  4. تعامل با اطلاعات عمیق: تحلیل بنیادی نیاز به دسترسی به اطلاعات عمیق و جزئی دارد. این نوع تحلیل می‌تواند سرمایه‌گذاران را به دنیای شرکت‌ها و صنعت‌های مختلف بیشتر آشنا کند و از آنها بخواهد تا به دقت بیشتری بر روی اطلاعات مالی، تولید، بازاریابی، و مدیریت تمرکز کنند.
  5. استفاده از تحلیلگران موفق: بسیاری از معامله‌گران حرفه‌ای و موفق از تحلیل بنیادی به عنوان ابزار اصلی برای انتخاب سهام و تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری خود استفاده می‌کنند. از آنجا که تحلیل بنیادی اصولی و منطقی دارد، می‌تواند به سرمایه‌گذاران در تدابیر موفق کمک کند.

با توجه به مزایای تحلیل بنیادی، این روش مهمی در دسته‌بندی و انتخاب سهام برای سرمایه‌گذاران با هدف‌ها و استراتژی‌های مختلف است. اما باید توجه داشت که همچنان باید با دقت به عوامل دیگری همچون ریسک‌ها، رویدادهای بازار، و شرایط کلان‌اقتصادی نیز توجه کرد تا تصمیمات سرمایه‌گذاری بهینه‌ای اتخاذ شود.

معایب تحلیل بنیادی

معایب تحلیل بنیادی نیز وجود دارند و مهم است که سرمایه‌گذاران به این نکات توجه کنند:

  1. عدم مد نظر قرار دادن در رفتار گله‌ای: تحلیل بنیادی به طور عمده به رفتار گله‌ای (Herd Mentality) در بازار توجه نمی‌کند. در کوتاه‌مدت، اخبار و تحولات کوچک ممکن است به شدت بر قیمت سهام تأثیر بگذارند، حتی اگر این تغییرات با ارزش واقعی شرکت مطابقت نداشته باشند. سرمایه‌گذاران ممکن است بدون توجه به عملکرد و وضعیت فعلی شرکت، به دلیل “گله‌گیری”، سهام را خریداری یا فروش کنند.
  2. پیچیدگی در تخمین ارزش: تحلیل بنیادی نیازمند استفاده از مدل‌ها و روش‌های مختلف برای تخمین ارزش شرکت‌ها است. این مدل‌ها بسته به نوع صنعت و خصوصیات هر شرکت متفاوت هستند. این پیچیدگی ممکن است زمان زیادی را برای تحلیل مورد نیاز کند و به تدابیر بیشتری نیاز داشته باشد.
  3. اعتماد به اطلاعات شرکت: منبع اصلی اطلاعات مورد استفاده در تحلیل بنیادی خود شرکت‌ها هستند. اطلاعاتی که شرکت‌ها منتشر می‌کنند ممکن است در برخی موارد تحریف شده یا ناقص باشند. سرمایه‌گذاران باید برای اطمینان از صحت اطلاعات به دقت تحقیق کنند.
  4. موثر نبودن در درک رفتار غیرعقلانی: تحلیل بنیادی معمولاً به درک رفتار غیرعقلانی (Irrational Behavior) در بازار توجه نمی‌کند. این می‌تواند به شکلی که سرمایه‌گذاران به تصمیماتی بر اساس احساسات و ترجیحات شخصی‌شان برخورد کنند، تأثیر بگذارد.

تحلیل بنیادی ممکن است تا حدی محدودیت‌ها و مشکلات داشته باشد. به عنوان یک سرمایه‌گذار، می‌بایست با دقت به مزایا و معایب این روش توجه کنید و آن را با سایر روش‌ها مانند تحلیل تکنیکال، تحلیل کیفی، و تعامل با بازار ترکیب کنید تا تصمیمات سرمایه‌گذاری بهینه‌تری بگیرید. همچنین باید توجه داشت که همیشه در بازار سرمایه ریسک‌هایی وجود دارد و هیچ روشی به تنهایی قادر به پیش‌بینی تغییرات دقیق در قیمت سهام نیست.

نسبت‌های مالی در تحلیل بنیادی

نسبت‌های مالی در تحلیل بنیادی نقش مهمی در ارزیابی عملکرد و وضعیت مالی یک شرکت ایفا می‌کنند. این نسبت‌ها به سرمایه‌گذاران و تحلیلگران اطلاعاتی قابل توجه در مورد شرکت‌ها و صنایع فراهم می‌کنند. در ادامه، به توضیح هر یک از گروه‌های نسبت‌های مالی اشاره می‌کنیم:

  1. نسبت‌های نقدینگی (Liquidity Ratios):

   – نسبت جاری (Current Ratio): این نسبت نسبت دارایی‌های جاری به بدهی‌های جاری را نشان می‌دهد. یک نسبت جاری بالاتر معمولاً به معنای توانایی بیشتر در پرداخت بدهی‌های کوتاه مدت است.

   – نسبت آنی (Quick Ratio): این نسبت نسبت دارایی‌های جاری من deduct کالاهای موجودی موجود به بدهی‌های جاری را نشان می‌دهد. این نسبت برای ارزیابی توانایی یک شرکت در پرداخت بدهی‌های جاری در صورت بروز موقعیت‌های ناگهانی مفید است.

  1. نسبت‌های سودآوری (Profitability Ratios):

   – نسبت سود ناخالص به فروش (Gross Profit Margin): این نسبت نشان می‌دهد که شرکت چه میزان از فروش خود را به عنوان سود ناخالص حفظ می‌کند.

   – نسبت سود عملیاتی به فروش (Operating Profit Margin): این نسبت نشان می‌دهد که چه مقدار از فروش به عنوان سود عملیاتی باقی می‌ماند پس از کسر هزینه‌های عملیاتی.

   – نسبت بازده فروش (Return on Sales): این نسبت نشان می‌دهد که هر دلار فروش چه مقدار سود تولید می‌کند.

   – نسبت بازده دارایی‌ها (Return on Assets): این نسبت نشان می‌دهد که شرکت چه مقدار سود از دارایی‌های خود تولید می‌کند.

   – نسبت بازده سرمایه (Return on Equity): این نسبت نشان می‌دهد که سرمایه گذاران چه مقدار سود از سرمایه خود دریافت می‌کنند.

  1. نسبت‌های فعالیت (Activity Ratios):

   – نسبت گردش دارایی (Asset Turnover): این نسبت نشان می‌دهد که شرکت چه مقدار فروش را با هر دلار دارایی تولید می‌کند.

   – نسبت دوره گردش موجودی کالا (Inventory Turnover): این نسبت نشان می‌دهد که چه مقدار موجودی کالا در یک دوره مشخص مصرف می‌شود.

   – نسبت دوره وصول مطالبات (Accounts Receivable Turnover): این نسبت نشان می‌دهد که چه مقدار مطالبات دریافتی از مشتریان در یک دوره مشخص وصول می‌شود.

  1. نسبت‌های اهرمی (Leverage Ratios):

   – نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (Debt to Equity Ratio): این نسبت نشان می‌دهد که چه مقدار از سرمایه شرکت از طریق بدهی تأمین شده است.

   – نسبت بدهی به دارایی‌های ثابت (Debt to Fixed Assets Ratio): این نسبت نشان می‌دهد که چه مقدار از دارایی‌های ثابت شرکت از طریق بدهی تأمین شده است.

   – نسبت مالکانه (Equity Ratio): این نسبت نشان می‌دهد که چه مقدار از دارایی‌های شرکت توسط سرمایه گذاران نسبت به بدهی تأمین شده است.

   – نسبت حقوق صاحبان سهام به‌کل بدهی‌ها (Owners’ Equity to Total Debt Ratio): این نسبت نشان می‌دهد که سرمایه گذاران چه مقدار از بدهی‌های شرکت را پوشش می‌دهند.

نسبت‌های مالی به تحلیلگران مالی کمک می‌کنند تا به عمق وضعیت مالی یک شرکت پی ببرند و از طریق مقایسه با داده‌های مشابه در صنعت و بازار، تصمیم‌گیری‌های بهتری در مورد سرمایه‌گذاری و مخاطرات مرتبط با آن انجام دهند.

تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال

تحلیل بنیادی

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو روش متفاوت برای بررسی و تحلیل بازار سرمایه و سهام هستند، و تفاوت‌های مهمی در رویکردها و منابع استفاده شده در هر کدام وجود دارد. در زیر به برخی از اصلی‌ترین تفاوت‌ها بین این دو روش اشاره می‌شود:

تحلیل بنیادی:

  1. منبع داده: تحلیل بنیادی اطلاعات مرتبط با شرکت مانند صورت‌های مالی، عوامل اقتصادی، صنعتی و محصولات شرکت را برای تحلیل بهره می‌برد.
  2. هدف اصلی: هدف تحلیل بنیادی به شناسایی ارزش واقعی یک شرکت و تعیین اینکه آیا سهم آن زیاد ارزش دارد یا کمتر از قیمت بازار دارد.
  3. زمانبندی: تحلیل بنیادی معمولاً برای سرمایه‌گذاری بلندمدت و تصمیم‌گیری در مورد سهام برای مدت طولانی استفاده می‌شود.

تحلیل تکنیکال:

  1. منبع داده: تحلیل تکنیکال اطلاعات مرتبط با قیمت و حجم معاملات در بازار را برای تحلیل و پیش‌بینی روند قیمتی یک سهم به کار می‌برد.
  2. هدف اصلی: هدف اصلی تحلیل تکنیکال پیش‌بینی روند‌های قیمتی در آینده و تعیین نقاط ورود و خروج از معاملات است.
  3. زمانبندی: تحلیل تکنیکال معمولاً برای معاملات کوتاه‌مدت و تصمیم‌گیری در مورد سهام در بازه‌های زمانی کوتاه‌تر استفاده می‌شود.

تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال هر دو رویکردهای معتبری برای سرمایه‌گذاران هستند و انتخاب بین آنها بستگی به سبک سرمایه‌گذاری شما، هدف‌های سرمایه‌گذاری و زمانی که می‌خواهید در بازار سرمایه فعالیت کنید دارد. برخی سرمایه‌گذاران ترکیبی از هر دو روش را برای بهبود تصمیم‌گیری‌های خود استفاده می‌کنند.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل بنیادی بورس ایران:

با استفاده از تحلیل بنیادی در بازار بورس ایران، می‌توان ارزش شرکت‌ها را به دقت ترسیم کرد و با توجه به عوامل مختلفی از جمله وضعیت مالی، عملکرد تاریخی، محصولات و خدمات شرکت‌ها، وضعیت اقتصادی و صنعتی، معاملات خود را به صورت بازده‌گرانه و موفق ترتیب داد. این رویکرد تحلیلی، اطلاعات عمیقی از شرکت‌ها و بازار سرمایه ایران را ارائه می‌دهد و به سرمایه‌گذاران امکان می‌دهد تصمیمات آگاهانه‌تری در مورد سرمایه‌گذاری‌های خود بگیرند.

سخن آخر

بدون تردید، تحلیل بنیادی یکی از عوامل کلیدی و اساسی برای دستیابی به موفقیت در بازار بورس به شمار می‌آید. تسلط به تحلیل بنیادی به افراد این قدرت را می‌دهد که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق وضعیت یک شرکت باشند، عملکرد مدیریتی آن را ارزیابی نمایند، و میزان اختلاف بین ارزش واقعی و ارزش ذاتی آن را تشخیص دهند. افرادی که این دانش را به خوبی دستیابی کنند، با اطمینان می‌توانند در بازار سرمایه عمل کرده و معاملات خود را با دقت انجام دهند.

از طرف دیگر، مهم‌ترین نکته قبل از ورود به بازار بورس، داشتن دانش و تمرین در حوزه‌های حسابداری، مدیریت مالی، علم اقتصاد و عملکرد بازارهای مالی است. شما نیز اگر قصد ورود به این بازار پویا را دارید، نباید عجله کنید. به جای آن، به یادگیری و درک عمیق تحلیل بنیادی و علوم مرتبط با بازار سرمایه اختصاص دهید. این مسیر که به دانش و تجربه منسجم انتقال می‌یابد، به شما کمک می‌کند تا در بازار بورس به موفقیت دست پیدا کنید و از شکست جلوگیری کنید.