تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال

فهرست

روش‌های گوناگونی برای ارزیابی بازارهای مالی وجود دارند. هر فرد در این بازارها، با توجه به ویژگی‌های شخصی، مقدار سرمایه در دسترس و نوع بازار مورد علاقه، از یک رویکرد خاص برای پیش‌بینی جهت حرکت قیمت در آینده بهره می‌برد. در انواع تحلیل بازارها، تحلیل تکنیکال به عنوان یکی از محبوب‌ترین روش‌ها شناخته میشود. در واقع، تکنیکال به عنوان اساس اصلی برای یادگیری تحلیل قیمت انواع دارایی‌ها شناخته می‌شود.

با یادگیری این اصول اولیه، هر فرد معامله‌گر به تدریج راه‌های مختلف و استراتژی‌های متفاوت را برای معامله‌گری انتخاب می‌کند. بدون توجه به اینکه آیا شما به عنوان یک معامله‌گر در بورس اوراق بهادار ایران، بازار فارکس بین‌المللی یا بازار ارزهای دیجیتال فعالیت می‌کنید، تحلیل تکنیکال می‌تواند برای شما ابزاری اساسی باشد. اگر قصد دارید تا بهره‌وری از تحلیل تکنیکال برای معامله دارایی‌های مختلف را تجربه کنید، باید ابتدا اصول اساسی آن را یاد بگیرید.

در این مقاله، به شما آموزش تحلیل تکنیکال و کاربردهای آن را ارائه می‌دهیم. همچنین ویژگی‌ها و مفاهیم مرتبط با این روش را برایتان توضیح می‌دهیم. پس تا پایان این مقاله همراه ما باشید.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) روشی است که بر اساس تاریخچه و روند قیمتی گذشته، به پیش‌بینی قیمت و روند بازار می‌پردازد. این روش برای ارزیابی سهام و تشخیص موقعیت‌های مناسب توسط سرمایه‌گذاران به کار می‌رود و معتقدان به آن هستند که عملکرد قیمت‌ در گذشته و حال حاضر، بهترین نشانه برای پیش‌بینی آینده است.

تحلیل تکنیکال مبتنی بر ایده‌ای است که در بازارها، رفتارهای واقعی کاربران تأثیر زیادی بر تشکیل آن دارند. با مطالعه رفتارهای یک دارایی در گذشته و تکرار آنها در آینده، تکنیکال تلاش می‌کند الگوها و نقاط ورود و خروج معاملات را شناسایی کند. این هنر با استفاده از نمودارها و ابزارهایی که شناخته می‌شوند، انجام می‌شود. این ابزارها به تحلیل‌گران کمک می‌کنند تا تصمیمات بهتری برای سرمایه‌گذاری و کسب سود در بازارهای مالی بگیرند.

تحلیل تکنیکال

تاریخچه تکنیکال: از آغاز تا ارتقاء

استفاده از روش‌های تحلیل تکنیکال به دوران قرن هفدهم در آمستردام و قرن هجدهم در ژاپن بازمی‌گردد. تاریخ تحلیل تکنیکال با ورود چارلز داو (Charles Dow) به عرصه مالی و خلقی که در ساخت میانگین صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average) و بنیان‌گذار وال استریت ژورنال داشت، آغاز می‌شود. آقای داو از جمله افراد نخستین بود که تشابه‌های رفتاری بین دارایی‌های خاص را شناخت و متوجه رفتارهایی شد که از یک الگوی مشخص پیروی می‌کردند. این دستاوردها به نام تئوری داو (Dow Theory) شناخته می‌شود و به عنوان اساس تحلیل تکنیکال معاصر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

در دهه‌های اولیه تحلیل تکنیکال، روش‌های موجود ابتدایی بودند و تمام محاسبات به صورت دستی روی برگه‌های کاغذی انجام می‌شد. اما با پیشرفت فناوری و ظهور ابزارهای کامپیوتری قدرتمند برای محاسبات پیچیده و مدرن، تحلیل تکنیکال با سرعت بیشتری گسترش یافت و در حال حاضر یکی از ابزارهای حیاتی برای سرمایه‌گذاران و معامله‌گران در دنیای مالی محسوب می‌شود.

آشنایی با بورس کالا

کاربرد تحلیل تکنیکال | ارزیابی عرضه و تقاضا در بازار

تحلیل تکنیکال یک رویکرد کاربردی در جهت تحلیل روند قیمت‌ها و عرضه و تقاضا در بازار است. در این روش، ما به بررسی جزئیات گذشته قیمت‌ها می‌پردازیم؛ به عنوان مثال، کمترین و بیشترین قیمت‌های معامله شده در تاریخ‌های مختلف، رفتار دارایی در هنگام افزایش یا کاهش قیمت، و شکل‌گیری حمایت‌ها و مقاومت‌ها را تا تاریخ حال مورد بررسی قرار می‌دهیم. سپس با استفاده از داده‌های جمع‌آوری شده، سعی می‌کنیم پیش‌بینی کنیم که روند قیمتی دارایی مورد نظر به کدام سمت ممکن است تغییر کند.

عرضه و تقاضا به عنوان دو عامل اساسی در شکل‌دهی قیمت هر چیزی در بازار عمل می‌کنند. با تحلیل تکنیکال، ما تلاش می‌کنیم تا تغییرات ممکن در این دو عامل را پیش‌بینی کنیم. این تغییرات ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند احساسات (مانند ترس و طمع)، رویدادهای سیاسی، اخبار بنیادی و … قرار گیرند.

در تحلیل تکنیکال، فرض می‌شود که بازار مالی همیشه بدون نظم نیست؛ به عبارت دیگر، تغییرات و حرکت‌های قیمتی الگوی خاصی دارند و می‌توان آن الگوها را شناسایی کرد. هدف از این روش، یافتن الگوهای تغییرات قیمتی است و بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری درباره قیمت آینده دارایی را انجام داد.

در تحلیل تکنیکال، ابزارهای مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد و هر شخصی به استراتژی‌های خاصی در تحلیل تکنیکال روی می‌آورد. به عبارت دقیق‌تر، افراد از استراتژی‌هایی استفاده می‌کنند که معتقدند با آنها می‌توانند پیش‌بینی دقیق‌تری از آینده را ارائه دهند.

یک عامل دیگر که در پیش‌بینی قیمت مؤثر است، حجم معاملات است. دارایی‌هایی که حجم معاملات بالاتری دارند، قابل پیش‌بینی‌تر هستند، زیرا امکان تلاش برای تغییر قیمت توسط نهادهای بزرگ (فیزیکی یا حقوقی) کمتر خواهد بود. به عنوان مثال، تحلیل تکنیکال بر روی قیمت بیت کوین به دلیل حجم معاملات بالاتر آن، بهتر عمل می‌کند تا قیمت یک شت کوین که حجم معاملات آن کمتر است. همچنین پیش‌بینی قیمت دارایی معتبری مثل طلا در مقایسه با بیت کوین (با توجه به متغیرهای تکنیکال) به راحتی‌تر انجام می‌شود، زیرا حجم معاملات آن بسیار بیشتر است.

تحلیل تکنیکال

آشنایی با مفاهیم کلیدی تحلیل تکنیکال

در تحلیل تکنیکال، سه مفهوم اساسی بسیار مهم هستند که به شما کمک می‌کنند درک عمیق‌تری از بازارهای مالی داشته باشید. این مفاهیم عبارتند از:

  1. همه چیز در قیمت نهفته است: این اصل به معنای این است که قیمت یک دارایی، نه تنها وضعیت فعلی بازار را نشان می‌دهد، بلکه تأثیرات تمامی عواملی که ممکن است بر روی آن دارایی تأثیر بگذارند، در آن قیمت نهفته هستند. این عوامل می‌توانند شامل اطلاعات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، عرضه و تقاضا، احساسات عمومی و دیگر عوامل باشند. در واقع، قیمت یک دارایی تجمیعی از تمامی اطلاعات مرتبط با آن دارایی است.
  2. آینده شبیه به گذشته است: این مفهوم به این معناست که رفتار قیمت‌ها در آینده به طور معمول شبیه به رفتار قیمت‌ها در گذشته خواهد بود. از طریق تحلیل الگوها و روندهای قیمتی گذشته، می‌توان الگوهای مشابه در آینده شناسایی کرده و به پیش‌بینی تغییرات قیمت‌ها در آینده کمک کرد. به عبارت دیگر، اگر در گذشته یک دارایی در مواجهه با شرایط مشابه به خرید یا فروش رفته است، احتمال زیادی وجود دارد که در شرایط مشابهی در آینده نیز همین اقدام را انجام دهد.
  3. قیمت‌ها تمایل به حفظ روند جاری دارند: این اصل به این معناست که قیمت‌ها تمایل دارند روند حال حاضر خود را حفظ کنند و تا زمانی که عوامل مهمی به شکل قابل توجهی تغییر نکنند، در همان مسیر خود پیش بروند. به عبارت دیگر، اگر یک دارایی در حال حرکت به سمت بالا باشد، احتمالاً ادامه حرکت صعودی خواهد داشت، و اگر در حال حرکت به سمت پایین باشد، تمایل به ادامه حرکت نزولی دارد. این اصل به تحلیلگران بازار کمک می‌کند تا روندهای قیمتی را در بازار شناسایی کرده و از آنها برای تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری بهره‌برداری کنند.

درک این مفاهیم اساسی، به شما ابزارهای قدرتمندی را برای تحلیل بازارهای مالی و پیش‌بینی روندهای قیمتی در اختیار می‌گذارد و به شما کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری در زمینه سرمایه‌گذاری و معاملات مالی بگیرید.

تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

در جهان تحلیل بازارهای مالی، دو رویکرد اصلی به نام‌های “تحلیل تکنیکال” و “تحلیل بنیادی” وجود دارد که به تمامی فرصت‌های بازار پرداخته و به سرمایه‌گذاران کمک می‌کنند تصمیمات خود را اتخاذ کنند. این دو رویکرد تفاوت‌های مهمی دارند:

  1. تحلیل تکنیکال:

    تمرکز اصلی: در تحلیل تکنیکال، تمرکز اصلی بر روی داده‌های قیمتی گذشته و حجم معاملات است. این رویکرد سعی دارد الگوها و روندهای قیمتی گذشته را تجزیه و تحلیل کند تا به پیش‌بینی حرکات آتی قیمت‌ها بپردازد.

   زمانبندی: معمولاً تحلیل تکنیکال تمرکز بر تحلیل‌های کوتاه مدت دارد و به‌طور معمول برای معاملات روزانه یا معاملات کوتاه مدت استفاده می‌شود.

    استفاده‌کنندگان اصلی: معمولاً معامله‌گران کوتاه مدت و فعالان بازار از تحلیل تکنیکال بهره می‌برند.

    رویکرد محاسباتی: تحلیل تکنیکال به مفاهیم محاسباتی مانند شاخص‌ها و الگوهای مختلف مانند هارمونیک پترن ها، میانگین‌ها،  MACD و… تکیه می‌کند.

  1. تحلیل بنیادی:

   تمرکز اصلی: در تحلیل بنیادی، تمرکز بر روی عوامل بنیادی و فاندامنتال مرتبط با یک دارایی است. این رویکرد سعی دارد ارزش و وضعیت واقعی یک دارایی را بر اساس اطلاعات مرتبط با شرکت یا دارایی مورد نظر تعیین کند.

  زمانبندی: تحلیل بنیادی معمولاً تمرکز بر تحلیل‌های بلند مدت دارد و برای سرمایه‌گذاری در طولانی‌مدت و انتخاب سهام بر اساس ارزش و تأثیرات بنیادی استفاده می‌شود.

  استفاده‌کنندگان اصلی: مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاران بلندمدت از تحلیل بنیادی بهره‌می‌برند.

  رویکرد محاسباتی: تحلیل بنیادی بر اساس ارقام مالی، مدیریت شرکت، رقابت‌های صنعتی، و عوامل اقتصادی دیگر تمرکز دارد.

در مورد تحلیل تکنیکال، اهمیت بالایی به روندها و الگوهای قیمتی داده می‌شود و فرض می‌شود که تاریخچه قیمت‌ها تمام اطلاعات مورد نیاز را در خود جای داده است. در تحلیل بنیادی، تمرکز بر روی عوامل متعددی مانند درآمد شرکت، سلامت صنعت، رشد اقتصادی، و موارد دیگر است.

معمولاً تحلیل تکنیکال برای معامله‌گران کوتاه مدت و تحلیل بنیادی برای سرمایه‌گذاران بلندمدت مناسب‌تر به نظر می‌آید، اما هر دو این رویکردها اهمیت خود را در بازارهای مالی دارند و می‌توانند تصمیمات موفقی را برای سرمایه‌گذاران به ارمغان آورند.

مزایای تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال دارای مزایایی است که بسیاری از تریدرها و سرمایه‌گذاران از آن بهره‌مند می‌شوند. در زیر به برخی از مزایای اصلی تحلیل تکنیکال اشاره می‌کنم:

  1. تمرکز بر روی قیمت: تحلیل تکنیکال تمرکز بیشتری بر روی تغییرات قیمت دارد که از نظر منطقی مهم است. با تمرکز بر روی قیمت، تحلیل‌گران می‌توانند بهترین تصمیم‌گیری‌ها را بر اساس این تغییرات بگیرند و در بازار بهتر عمل کنند.
  2. عرضه و تقاضا: تحلیل تکنیکال به تحلیل تغییرات در قیمت باز شدن، بسته شدن، حداکثر، و حداقل قیمت می‌پردازد. این تغییرات نمایانگر عوامل عرضه و تقاضا در بازار هستند و اطلاعات مهمی را در اختیار معامله‌گران قرار می‌دهند.
  3. حمایت و مقاومت: تحلیل تکنیکال می‌تواند به تشخیص محدوده‌های حمایتی و مقاومتی کمک کند. این محدوده‌ها نقاطی در نمودار قیمت هستند که معمولاً به عنوان نقاط مهم برای تصمیم‌گیری در مورد خرید یا فروش دارایی‌ها استفاده می‌شوند. این اطلاعات معامله‌گران را در تعیین موقعیت‌های ورود و خروج از بازار کمک می‌کند.

با این حال، باید توجه داشت که تحلیل تکنیکال نیز محدودیت‌ها و نقاط ضعف خود را دارد. این روش نمی‌تواند به تنهایی به تحلیل عوامل بنیادی و موارد اقتصادی عمیق بپردازد و معمولاً به ترکیب آن با دیگر ابزارهای تحلیلی نیاز دارد. همچنین، تحلیل تکنیکال ممکن است تحت تأثیر تعصبات شخصی و احساسات قرار گیرد که می‌تواند تصمیم‌گیری‌ها را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، معمولاً معامله‌گران از تحلیل تکنیکال به عنوان یکی از ابزارهای تحلیلی خود استفاده می‌کنند و آن را با سایر اطلاعات و تحلیل‌ها ترکیب می‌کنند تا تصمیمات بهتری در بازار بگیرند.